۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. یکصد و هفتادمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در بیان آنکه بهترین توشه دست افشاندن است» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ ﴿۱۹۷بقره﴾
و توشه راه آخرت برگیرید همانا که بهترین زاد و توشه دست افشاندن است(از هر آنچه شایسته نیست) وای صاحبان خرد، خداترس باشید و تقوا پیشه کنید.
لطیفه و شیرینی آیه در این است که خداوند در آغاز فرمان میدهد که زاد و توشه گرد آورید برای راهی که به سوی کمال دارید و ذهن آدمی طبعاً بدین جانب میل میکند که باید چیزی به عنوان توشه فراهم آورد اما ناگهان متوجه میشود که نیاز به برگرفتن توشهای نیست زیرا بهترین توشه این است که دست بیفشانید از هر چه غیر حق است و چنین توشهای همه را سبک بار میکند و این است معنی ساده زیستی.
کلمه تقوی از نظر صرفی در اصل «وَقوی» بوده است زیرا این کمله از وقایت به معنای حفظ کردن و نگهبانی کردن میآید و شاید بتوان گفت که بهترین تعریف تقوی نگاهبانی آدمی است خویشتن را از هر گونه آلودگی و پاک بیرون رفتن از عرصه عالم خاک، و این نگهبانی بهترین توشه است. از این کلمه معنی ترسیدن و پروا کردن نیز گرفتهاند که باز به همان معنی اول برمیگردد، زیرا وقتی آدمی از پروردگار خویش یعنی از ناخشنودی او ترسید بیاختیار دست خود را از آنچه او روا نمیداند خواهد کشید لذا در پایان آیه میفرماید: ای صاحبان خرد از من که پروردگارتان هستم حذر کنید وعارفان از آیه چنین دریافتهاند که آن معشوق یگانه عالم بسیار غیور است و به هیچ روی رضایت نمیدهد که عاشق به غیر او نظر کند زیرا در این صورت روی خواهد گرداند و کدام عذاب سختتر از این باشد که معشوق از آدمی روی بگرداند، معشوقی که بدون او حیاتی و سعادتی نیست.
هر چه پیوند یار بود بریدیم
و آنچه نه پیمان دوست بود شکستیم (سعدی)
هر آنکه با رخ منظور ما نظر دارد
به تَرک خویش بگوید که خصم عربده جوست (سعدی)
و به همین جهت عارفان گفتهاند بهترین تقوی ترک خویشتن است زیرا هر چه آلودگی است از جانب نفس پیش میآید و راهرو را هیچ سبکباری خوشتر از بیخویشتنی نیست و در حدیث قدسی آمده است که خداوند میفرماید: «دَع نفسک و تعال» یعنی «خود را بگذار و به نزد من آی» از این رو اولوالالباب و صاحبان خرد آنان باشند که بیخویشتنی و بیخودی را بهترین توشه راه حق کنند که جز این به توشهای دیگر نیاز ندارند:
حذر از وسوسه نفس که در راه خدا
مردم افکن تر از این غول بیابانی نیست (سعدی)
اما پرهیز از غیر خدا بدین معنی نیست که سالک از لذّات عالم و برکات زمینی و اسمانی آن چشم پوشد بلکه چون خدا به تعبیر قرآن همان حق است تا هنگامی که سالک حقی را زیر پا نگذاشته آزادی کامل دارد که از هدیههای زمینی و آسمانی به تمام و کمال برخوردار گردد و در حقیقت دنیا متعلق به اصحاب تقواست و آنها که از ناحق پرهیز نمیکنند از نعمتی برخوردار نمیشوند زیرا هر لذت که از غیر حق به آدمی برسد آن در پایان بلا و سختی است و هم از آغاز مایه تشویش و اضطراب است و اضطراب هر لذتی را مُهر بطلان میزند. مولانا در مثنوی گوید:
شهوت دنیا مثال گلخن است
که از او حمام تقوی روشن است
لیک قسم متقی زین تون صفاست
زآنکه در گرمابه است و در نقاست
هر که در حمام شد سیمای او
هست پیدا در رخ زیبای او
تونیان را نیز سیما آشکار
از لباس و از دخان و از غبار
ور نبینی روش، بویش را بگیر
بو عصا آمد برای هر ضریر
ور نداری بو، در آرش در سخن
از حدیث نو بدان راز کهن
در روایات متعدد آمده است که زاهدترین مردم کسی است که از حرام پرهیز کند و عابدترین مردمان آن است که به فرائض عمل نماید و آنچه بیش از آن از زهد و عبادت به جای آورد خود را محروم کرده است و ای بسا که مورد عتاب الهی قرار گیرد که «لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَك» چرا آنچه را که خدا بر تو حلال کرده است بر خود حرام میکنی؟(تحریم/ 1)
چه خوش است راهی که در آن هیچ باری بر دوش آدمی نیست. تقوی، حرص و آز و طمع و حب تجملات و فزونخواهی را از میان میبرد و اینها همه مایه گرانباری است. انسان با تقوی و با فضیلت زندگیش میل به سادگی و پرهیز از زواید عیش میکند. زوایدی که پشت زورمندان جهان را خم کرده است.
اندر آن مرکب که بر پشت صبا بندند زین
با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب است (حافظ)
گرت ز دست برآید چون نخل باش کریم
ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد (سعدی)
مرد خداشناس که تقوی طلب کند
خواهی سپیده جامه و خواهی سیاه باش (حافظ)
آن زهد و تقوی که بخصوص در ادب پارسی مورد طعن و طنز قرار گرفته، مقصود زهد ریایی و تقوای دروغین و نمایشی است.
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو (حافظ)
دل به می دربند تا مردانهوار
گردن سالوس و تقوی بشکنی (حافظ)
دهید ساغر صهبای سالخورده به دستم
کنون که شیشه تقوای چند ساله شکستم (حکیم سبزواری)
به مقام زهد و تقوی چو نمیدهند راهم
من و عاشقی و رندی و سرود خانقاهم (الهی قمشهای)
انتهای پیام